آواز باد بهاری جناب دماوندی ضبط 1291
پانزدهمین اثر ضبط شده محمد فلاحی، مشهور به جناب دماوندی
در میان آثار برجای مانده از جناب دماوندی، استاد نامدار آواز ایرانی در اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی، تنها یک اثر وجود دارد که در قالب تصنیف اجرا و ضبط شده است؛ قطعه ای که بر روی لیبل صفحه گرامافون آن عنوان بیات و رِنگ درج شده، اما در واقع همان اثر معروف باد فرح بخش بهاری یا باد بهاری است؛ سرودهای از عارف قزوینی، شاعر وطندوست و موسیقیدان برجسته عصر مشروطه. آواز باد بهاری به سال ۱۲۹۱ خورشیدی و در واپسین روزهای حضور دماوندی در جلسات ضبط شرکت گرامافون، با همراهی تار علی اکبر شهنازی، فرزند میرزا حسینقلیخان فراهانی بر روی صفحات 78 دور گرامافون ماندگار شد.
جالب آنجاست که زمان اجرای این آواز توسط زنده یاد دماوندی تنها چند ماه پس از سرودن شعر توسط عارف قزوینی بوده و همچنین این تصنیف را زریخانم، یکی از خوانندگان پیشرو عرصه آواز بانوان، در همان روزهای ضبط شرکت گرامافون و همزمان با ضبط آثار جناب دماوندی، با همراهی تار آرشاک خان ضبط کرده است.
همچنین درباره دیگر جزییات این اثر باید گفت که متأسفانه، نام نوازنده تنبک در آواز باد بهاری جناب دماوندی بر روی لیبل صفحات ثبت نشده. با این حال، تیم ما در حال جمع آوری و تطابق شواهدی دقیق برای شناسایی هویت این نوازنده می باشد.
جایگاه تصنیف در موسیقی دوره قاجار
برای درک اهمیت آواز باد بهاری جناب دماوندی، باید به جایگاه تصنیف در بافت موسیقی ایرانی، به ویژه در اواخر سده سیزدهم و اوایل سده چهاردهم هجری بازگشت. در آن هنگام، به جز معدود افرادی همچون علی اکبرخان شیدا و عارف قزوینی اصولاً سرودن تصنیف چندان رایج نبود و بخش عمده موسیقی دستگاهی در قالب آوازهای بداهه و قطعات سازی اجرا می گردید. تصنیف را بیشتر نوعی اثر فرعی یا عامیانه میدانستند که در جشنها، مجالس غیر رسمی و بین مردم کوچه و بازار اجرا می شد. استادان بزرگ آواز آن دوره از جمله احمد خان ساوه ای، ابوالحسن اقبال آذر، سلیمان امیر قاسمی، جناب دماوندی، حسین طاهرزاده، اسماعیل ادیب خوانساری، رضا قلی میرزا ضِلی و دیگران، عمدتاً به اجرای آوازهای سنتی در قالب گوشهها و دستگاه های موسیقی ایرانی می پرداختند و کمتر به تصنیفخوانی گرایش نشان می دادند.
از این رو ضبط حتی یک تصنیف توسط خوانندگان آن دوره، اقدامی استثنایی محسوب میشود. دماوندی در طول عمر هنری خود، بیش از سی قطعه در قالب آواز در دستگاههای گوناگون ضبط کرد، اما هیچگاه صفحه گرامافونی را در قالب تصنیف ضبط ننمود. حتی در همین صفحه نیز مشارکت او فقط معطوف به بخش آواز کوتاهیست که به علت کیفیت پایین صدا، به سختی شنیده می شود. علت این امر را باید در نگاه سنتی او به آواز دانست؛ دماوندی آواز را هنری والا، عرفانی و مبتنی بر بداههپردازی میدانست و اعتقاد داشت که تصنیف، بهسبب وزن عروضی و تکرار ملودی، مجال بروز احساس لحظهای و حال خواننده را محدود میکند.
با این وجود، تحولات بنیادین در فضای فرهنگی و اجتماعی ایران در دهه ۱۲۹۰، به دلیل تأثیرپذیری از جریان مشروطه خواهی و بروز احساسات ملی و اجتماعی در میان شاعران و هنرمندان، سبب شد تا تصنیفسرایی و تصنیفخوانی جایگاهی تازه بیابد. بدین ترتیب آثار ابوالقاسم عارف قزوینی و علی اکبر شیدا، تصنیف را از سطح ترانههای عامیانه فراتر برد و به آن بُعدی سیاسی و میهنی بخشید. در چنین فضایی بود که زنده یاد دماوندی، به عنوان یکی از چهرههای فرهنگی آشنا با محافل روشنفکری، به اجرای تصنیف باد بهاری پرداخت.
هنرمندانی که در ضبط آواز باد بهاری جناب دماوندی در سال 1291شرکت داشتند

علی اکبر خان شهنازی
نوازنده تار

جناب دماوندی
خواننده
تصنیف باد بهاری؛ آواز جناب دماوندی بر اساس سروده عارف قزوینی
میان شیخ محمد دماوندی و ابوالقاسم عارف قزوینی، آشنایی و احترامی متقابل و عمیق وجود داشت. دوستی ریشه داری که به دوران جوانی آنان باز می گشت. وقتی که استاد سید جعفر لاهیجی با آموزش پایه های موسیقی دستگاهی به محمد دماوندی جوان، افقی جدید را به رویش گشود و دقیقاً کمی بعد استاد عارف شد. وقتی عمارت علی قلی خان بختیاری (سردار اسعد دوم) در تهران، محل گردهمایی روشنفکران دوره ناصرالدین شاه بود و جناب دماوندی و عارف قزوینی همف در کنار سایر هنرمندان نظیر عبدالحسین اورنگ (شیخ الملک) به آن جا رفت و آمد داشتند. باری، هر دو هنرمند از جمله پیشگامان فرهنگ و آزادیخواهان تجددخواه عصر مشروطه بودند و در گردهماییهای ادبی و موسیقایی آن دوران، به ویژه در تهران و قزوین، بارها با یکدیگر همنشین بودند. عارف در خاطراتش از برخی خوانندگان یاد کرده که تصانیف او را با جان و دل و احساس ملی اجرا کردهاند؛ برخی محققان بر این باورند که یکی از آنان جناب دماوندی بوده.
ابوالقاسم عارف قزوینی که خود تصنیف را ابزاری برای بیان دردهای اجتماعی و فرهنگی میدانست، آن دسته از خوانندگانی را می پسندید که صدایشان رنگ حزن، اندیشه و وطن دوستی داشته باشد. این ویژگی ها دقیقاً در صدای شش دانگ استاد دماوندی هویدا بود؛ صدایی که نه فقط گستره و قدرت بالایی داشت، بلکه جلوه گر درد درونی و آگاهی اجتماعی مردم آن دوره بود. جناب چه پیش از مشروطیت و چه پس از آن، تصانیف متعددی از عارف قزوینی و میرزاده عشقی را در خلال کنسرتهای خیریه، مراسم ملی یا جشن های گوناگون اجرا کرد. محمد فلاحی در آن برنامه ها، معمولاً آوازهایش را با اشعار کلاسیک آغاز می کرد و سپس تصانیفی از شاعران نوگرای معاصر میخواند. بنابراین شاید بتوان بدین شکل نتیجه گیری کرد که اجرای تصنیف باد بهاری از سوی جناب دماوندی، نه اقدامی تصادفی، بلکه نشانهای از باور و گرایش درونیاش نسبت به اندیشههای وطن دوستانه و ملی گرایانه عارف بوده است.
مروری کوتاه بر تصنیف باد فرح بخش بهاری
در تاریخ موسیقی ایران، آثاری وجود دارند که تنها یک قطعه هنری نیستند؛ بلکه روایتگرِ روح زمانه اند. صفحه آواز باد فرحبخش بهاری هم جز همین مواردست؛ شعری که میان امید و اندوه، میان امید به آزادی و شکست، قرار دارد. اما آنچه این تصنیف را به قله ای ممتاز در تاریخ موسیقی مبدل میکند، اجرای آن توسط جناب دماوندی می باشد؛ خوانندهای که معمولاً فقط آواز اجرا میکرد و جز این اثر، هیچ تصنیف دیگری از او ضبط نشده است. آواز باد بهاری جناب دماوندی که در برخی لیبل های صفحه با عنوان بیات و رِنگ شناخته میشود، در واقع بر پایه شعر معروف باد فرحبخش بهاری، سروده عارف قزوینی اجرا گردید. اثری که به سال ۱۲۹۱ خورشیدی در واپسین روزهای ضبط صفحات شرکت گرامافون در تهران، با صدای جناب دماوندی و همراهی تار علیاکبر شهنازی، بر روی صفحه گرامافون ثبت شد.
بهاری که بوی اندوه می داد …
عارف تصنیف باد فرح بخش بهاری را چند ماه پس از سرودن تصنیف مشهور شُوستِر سرود؛ یعنی در اواخر سال 1329 قمری برابر با 1290 خورشیدی، دقیقاً یک سال پیش از خوانده شدن آن توسط جناب دماوندی و هنگامی که جنبش مشروطه دچار آشفتگی و سرخوردگی های شدید گردید. او در یادداشت های خود نوشته: « این تصنیف را در حال یأس و ناامیدی از وطن ساختم. »
به همین دلیل هم فضای شعر میان طبیعت و سیاست، میان امید و حسرت در نوسان است. در ظاهر، شاعر از بهار و باد و گل سخن میگوید، اما در عمق، از وطن، آزادی و خیانت. از همین منظر، باد بهاری که قاعدتاً باید طراوت به همراه آورد، پیراهن عصمت گل را میدرد؛ یعنی پاکی و زیبایی وطن را میشکند. مرغ قفس نیز که نماد انسان آزاده است، در بند افتاده و کبک دری هم به سبب خودسری و لجاجت، شکار شاهین های آسمان سیاست میشود. این ها همه تصویر آزادیخواهانی است که به خاطر بیتدبیری و غرور در دام استبداد افتادند. عارف در این شعر، همچون بسیاری از تصنیفهایش، طبیعت را آینه اجتماع می بیند. باد، گل، کبک و شاهین، همگی نقشهایی استعاری دارند:
باد فرحبخش، نماد جریان تازهی آزادی پس از مشروطه است. گل، نماد وطن پاک و لطیف. کبک دری، نماد آزادیخواهان مغرور. شاهین چرخ، نماد قدرت استبدادی و مرغ قفس، یا ملت در بند، در حقیقت خودِ شاعر است. به بیان دیگر، عارف در قالب طبیعت، تراژدی ملت خود را بازگو کرده است؛ تراژدیی که در آن، آزادی با شور آغاز شده و با شکست و خوندل به پایان می رسد.
نغمه امید در قفس ناامیدی
در میانه شعر، عارف از ناله مرغ قفس سخن میگوید: « تا به گلستان رسید » و صدایی که جامعه میشنود، اما پاسخی بدان نمیدهد. او از سرنوشت کبک دری میگوید که در اوج پرواز، طعمه شاهین شد. و در پایان، خویشتن را پرندهای میبیند که در قفس، بال و پرش ریخته، چنان که می گوید: « تا به قفس اندرم، ریخته یکسر برمف باید از سر گذشتف شاید از این در پرید. »
اینجا نقطه عطف شعر است؛ جایی که از دلِ یأس، جوششی از ایمان و امید برمیخیزد. عارف قزوینی به صراحت میگوید: برای رها شدن باید از « سر » گذشت؛ باید از خود، از ترس ها و آسایش کوتاه مدت عبور کرد تا شاید بتوان از این قفس بیرون پرید. این بیت، نه فقط در معنای فردی، بلکه در سطح اجتماعی نیز پیام روشنی دارد: آزادی، بدون فداکاری و از خودگذشتگی ممکن نیست. در همین چند مصراع، عصاره اندیشه سیاسی و عرفانی عارف نهفته است: رهایی از خویشتن، راه رسیدن به آزادی را هموار می کند.
در کشاکش با روزگار
در بخش پایانی شعر، زبان شاعر رنگی از طعنه و کنایه به خود میگیرد: « کشمکش و گیر و دار اگر گذارد، کج روی روزگار اگر گذارد. » عارف از روزگار میپرسد: آیا این آشوب و کژی، مجال خواهد داد تا من دوباره نفس تازه کنم؟ و در ادامه، با طنینی از طرب و غم توأمان میگوید: « پای گل از بادهتر کنم دماغی، نیش جگرخوار خار اگر گذارد. » در اینجا گل، نماد وطن است؛ باده، نشانهی شور زندگی و آزادی؛ و خار، دشمن و رقیب. اگر خار زمانه مجال دهد، باز میخواهم در کنار گل باده بنوشم و شادی کنم، اما این شادی تنها زمانی ممکن است که وطن از بند آزاد شود. در بیت های پایانی، شاعر بار دیگر از دلِ بیقرار خود میگوید: « این دل بیاختیار اگر گذارد، گوشه کنم اختیار اگر گذارد. » دلش آرام نمی گیرد، زیرا هنوز در بندِ درد مردم است. در پایان هم با قدرتی شاعرانه، سروده اش را چنین به پایان می برد: « ز آه دل آتش زنم به عمر بدخواه، دیده خونابه بار اگر گذارد. » این پایان، بازگشت از یأس به خشم مقدس است. شاعر، اشک را به آتش و رنج را به مقاومت بدل میکند.
نقش عارف در تاثیرگذاری آواز باد بهاری جناب دماوندی
عارف قزوینی نه فقط یک شاعر، بلکه موسیقیدانی حساس و آگاه به ساختار دستگاهها بود. او بسیاری از اشعار خود را بر پایه ملودیهای مشخص در دستگاههای ایرانی سروده است. تصنیف باد فرحبخش بهاری در آواز بیات ترک؛ آوازیست که از نظر طبع، میان اندوه و تفکر قرار دارد، جایی میان شور و ماهور. بیات ترک، بهترین بستر برای بیان حالات تأملآمیز و درونگرایانه است؛ احساسی که در شعر عارف موج میزند: اندوهی عمیق همراه با نوری از امید. از نظر موسیقایی، ملودی این تصنیف ساده اما پرنفوذ است. میزان آن چهارچهار است و تکرار ملودی، فضای همخوانی و جمعی میآفریند؛ ویژگی که باعث شد تصنیف در محافل عمومی و گردهماییهای آزادیخواهان نیز خوانده شود. در عین حال، خط ملودی، فراز و فرودهایی دارد که بازتاب احوال شاعر است: آغاز آرام و امیدبخش، اوج در بخش میانی (در جملات مربوط به مرگ کبک و اندوه قفس)، و سپس بازگشت به طمأنینه غمانگیز در پایان.
متن تصنیف باد بهاری جناب دماوندی
باد فرح بخش بهاری وزيد
پيرهن عصمت گل بردريد
نالة جان سوز ز مرغ قفس
تا به گلستان رسيد
قهقهة کبک دري
بود چو از خودسری
پنجة شاهين چرخ
بي درنگ، زد به چنگ
رشتة عمرش بريد
تا به قفس اندرم
ريخته يکسر برم
بايدم از سر گذشت
شايد از اين در پريد
کشمکش و گير و دار اگر گذارد
کج روی روزگار اگر گذارد
پای گل از بادهتر کنم دماغی
نيش جگر خوار خار اگر گذارد
اين دل بی اختيار اگر گذارد
گوشه کنم اختيار اگر گذارد
ز آه دل آتش زنم به عمر بدخواه
ديدة خونابه بار اگر گذارد
آواز باد بهاری جناب دماوندی؛ آیینه روح زخم خورده روشنفکران مشروطه
با وجود کیفیت پایین ضبط این اثر نسبت به سایر صفحات رکورد شده از محمد فلاحی در سال 1291 خورشیدی، باید خاطر نشان کرد که آواز باد فرح بخش بهاری نه تنها از حیث تاریخی اهمیت دارد، بلکه در بررسی سیر تحول موسیقی سنتی ایران هم در جایگاه ویژه ای قرار گرفته است. این اثر، در حقیقت نقطه تلاقی دو جریان مهم موسیقی ایران در آغاز قرن چهاردهم خورشیدی می باشد. از یک سو سنت آواز اصیل و بداهه محور قاجاری که نمایندهاش افرادی نظیر جناب دماوندی هستند، و از سویی دیگر جنبشی که در آن دوران با تصنیف سرایی قصد آشنایی مردم کوچه و بازار را با ماهیت موسیقی ایرانی داشت. شاعرانی که عارف پرچم دارشان بود و تلاش کردند تا مفاهیمی نظیر همبستگی، میهن دوستی و مشروطه خواهی را در قالب اشعار ملی مطرح کنند.
در اجرای آواز باد بهاری، استاد دماوندی نه از موضع یک خواننده درباری یا هنرمندی گوشهنشین، بلکه از دیدگاه روشنفکری وطن دوست شعر را اجرا نموده است؛ او درد و امید یک ملت را در لایههای صدایش منعکس میکند. همین ویژگی است که باعث میشود که باد بهاری صرفاً یک تصنیف نباشد، بلکه بیانی موسیقایی از وجدان جمعی ایرانیان در دوره مشروطه به شمار آید؛ گفتمانی که با گذشت بیش از یک قرن، هنوز هم طراوت خود را حفظ کرده است.