آواز دلکش جناب دماوندی ضبط 1307
بیست و یکمین اثر ضبط شده محمد فلاحی، مشهور به جناب دماوندی
در میان مجموعه صفحات ضبط شده از محمد فلاحی، مشهور به جناب دماوندی، یکی از درخشانترین و در عین حال با کیفیتترین آثار او، آواز دلکش در دستگاه ماهور است؛ قطعهای که تنها با اجرای یک بیت، جهانی از احساس، فلسفه و تجربه انسانی را در خود جای داده است. در آواز دلکش جناب دماوندی که در زمستان سال ۱۳۰۷ خورشیدی و در استودیوی تجارتخانه عَزرا میرحکاک واقع در خیابان چراغ برق تهران ضبط شد، این خواننده نامدار، همراه با دو هنرمند برجسته آن دوره، به نام های مرتضیخان نیداوود و موسیخان نیداوود، غزلی از سعدی را در گوشه دلکش اجرا کرد.
شعر اجرا شده توسط استاد دماوندی، در ظاهر تنها دو مصرع ساده است؛ اما در بستر سبک آواز منحصربفرد او، همین واژگان به نیایشی درونی بدل میشوند. او این شعر را نه به عنوان بیان اندوه، بلکه برای بیان تجربهای روحانی خواند. در صدایش فراق مقدمه وصال است، و خمارِ پس از مستی، نشانهای از بیداری و درک عمیقترِ عشق به شمار می آید.
نباید فراموش کرد که زنده یاد دماوندی، اجرای نخستین صفحه گرامافون اذان و مناجات تاریخ ایران را در کارنامه هنری خود داشت. از دیگر سو، در فضای بسته آن دوره ایران که متاسفانه غالب جامعه، حتی ظروف غذای سایر ادیان را نجس می دانستند، یک موذن با خاندان نی داوود نشست و برخاست می کرد. آشنایی که منتج به ضبط آثار سری دوم جناب دماوندی با پسران این خانواده کلیمی شد. او هنرمندی بود که میان انسان ها تفاوت قائل نبود و دوستان زیاد مسیحی، یهودی و زرتشتی داشت.
آواز دلکش جناب دماوندی؛ پژواک دگرگونی آن روزگار
سال ۱۳۰۷ را می توان نقطه بازگشت استاد دماوندی به دنیای همکاری با شرکت های مطرح بین المللی رکورد صدا دانست. چرا که شانزده سال از نخستین دوره ضبط قبلی او در ۱۲۹۱ خورشیدی می گذشت؛ سالهایی که جهان و ایران، هر دو دگرگون شده بودند. در فاصله میان این دو ضبط، جنگ بین الملل اول رخداده بود و در اثر تاثیر آن رویارویی فراگیر، عده زیادی از مردم ایران طی قحطی بزرگ جان خود را از دست داده بودند. همچنین نوع حکومت بر کشور از سلسله قاجار به خاندان پهلوی تغییر ماهیت داده بود، نوع ضبط صدا بر صفحات سنگی از روش مکانیکی به تکنولوژی برق مجهز شده بود و موسیقی ایرانی نیز در آستانه نوسازی و تحولی اساسی قرار داشت. شادروان دماوندی در زمان بازگشت به استودیو، پنجاه و شش سال داشت. صدایش دیگر آن طراوت جوانی را نداشت، اما در عوض عمق و آرامش برآمده از تجربه و پختگی در آن موج می زد. همانگونه که خود زندگی از شور به شعور میرسد، صدای او نیز از تحریرهای تند و پرهیجان به بیان آرام و اندیشناک گرایش یافته بود.
در روز نخست ضبط، این خواننده پس از اجرای آواز ماهور، تصمیم گرفت در گوشه دلکش شعری کوتاه از سعدی بخواند. انتخاب شعر، انتخابی آگاهانه بود؛ چرا که سعدی شیرازی، در این بیت از ناپایداری لذت و ضرورت رنج سخن گفته بود و استاد دماوندی هم این مفهوم را با سبک آوازی منحصربفردش به بهترین شکل ترجمه کرد. تحریری نرم در آغاز، توقفی تأملبرانگیز در میانه، و پایان با صدایی که در نیمه مسیر رها میشود؛ نه با فریاد، بلکه با فرود نرم صدا در سکوت.
هنرمندانی که در ضبط آواز دلکش جناب دماوندی در سال 1307 شرکت داشتند

جناب دماوندی
خواننده

مرتضی خان نی داوود
نوازنده تار

موسی خان نی داوود
نوازنده ویولن
صفحه گرامافون دلکش؛ مکث ها و تحریرهای پرمعنای جناب دماوندی
برای درک بهتر جایگاه صفحه آواز دلکش جناب دماوندی، باید نگاهی به این گوشه انداخت؛ زیرمجموعه ای از دستگاه ماهور که از زیباترین گوشه های این دستگاه به شمار میآید. دلکش، برخلاف برخی گوشههای دیگر ماهور که سرشار از شکوه و نشاطاند، حالوهوایی شاعرانه و لطیف دارد. در ردیفهای میرزا عبدالله و میرزا حسینقلی، دلکش معمولاً پس از گوشه نیشابورک و پیش از فیلی اجرا می شود؛ جایی میان آرامش و اشتیاق. این گوشه در فواصل خود نوعی گرایش به نوا دارد و همین سبب میشود که رنگی از حسرت و نازکدلی در آن جاری باشد.
مرتضیخان نیداوود، که بهخوبی با روح ماهور و دلکش آشنا بود، در آغاز قطعه چند میزان کوتاه در درآمد مینوازد و سپس، با حرکت ظریف به سمت دلکش، فضا را برای ورود آواز فراهم میکند. دماوندی با مکثی کوتاه وارد میشود؛ صدایی آرام، گرم، و سرشار از کنترل درونی. او شعر سعدی را با دقتی بیمانند وزنگذاری میکند: عبارت «طمع ندار» را می کشد، گویی از رسیدن پرهیز دارد، و بر واژه «خمار آید» مکثی طولانی و دردمندانه می کند. همین ظرافت های کوچک است که از جناب دماوندی، خوانندهای متفکر و عمیق میسازد، نه صرفاً یک آواگر خوش صدا.
آواز دلکش جناب دماوندی و نقش برادران نی داوود
همانند آواز ماهور جناب دماوندی، در ضبط آواز دلکش نیز دو برادر تاثیرگذار در موسیقی سنتی، مرتضیخان و موسیخان نیداوود، جناب دماوندی را همراهی میکنند. مرتضیخان، شاگرد مستقیم خاندان فراهانی و از بنیانگذاران ردیف مدون موسیقی ایرانی، با تار خود نه تنها پایه ملودیکی را میسازد، بلکه با هوشمندی، گفتگویی زنده با خواننده برقرار میکند. در لحظات وقفه آواز، تار او پاسخهایی میدهد که گویی ادامه یا تکرار شعر خوانده شده توسط جناب دماوندیست. در مقابل، موسیخان با ویولن خود، فضایی لطیف و احساسی به کار میافزاید. در آن دوران، ویولن هنوز سازی نوین در عرصه موسیقی ایران محسوب میشد، اما موسیخان با ترکیب تکنیک غربی و حس ایرانی، صدایی پدید آورد که بهطرز عجیبی با لحن صدای خواننده هماهنگی داشت. این همنوازی، نمونهای شاخص از شکلگیری آنسمبل ایرانی در دوره گذار از قاجار به پهلوی است؛ زمانی که موسیقی دستگاهی در حال یافتن هویت تازهای میان سنت و مدرنیته بود. صدای استاد دماوندی، تار مرتضیخان و ویولن موسیخان سه ضلع مثلثیاند که میان گذشته و آینده پیوند میزنند: ردیف قاجاری، اجرای ساز و آواز نوین، و همگرایی با روح تغزل ایرانی.
تاثیر سعدی شیرازی بر جناب دماوندی
انتخاب آثار شاعرانی نظیر حافظ، مولوی، جامی، سعدی و بسیاری دیگر از بزرگان تاریخ شعر و ادب پارسی توسط جناب دماوندی به هیچ عنوان تصادفی نبوده است. در میان شاعران کلاسیک فارسی، سعدی بیش از دیگران، زبان میانه عشق و حکمت را میشناسد؛ نه غنایی چون حافظ، نه تعلیمی چون مولوی، بلکه گفتگویی میان اندیشه و احساس. جناب دماوندی که خود از خانوادهای اهل ادب بود، در بیشتر ضبطهایش سراغ سعدی میرفت، زیرا باور داشت شعر او برای آواز ایرانی ساخته شده؛ با وزن روان، تصویری روشن و لحنی پرسش و پاسخ گونه. در آواز دلکش، او از سعدی نه فقط شعر، بلکه فلسفه را میگیرد. گویی صدایی است که از پس سالها تجربه، با خویشتن سخن میگوید. فراق برای او دیگر اندوه نیست، بلکه «شرط معرفت» می باشد. این نگرش عرفانی، در ساختار موسیقایی این خواننده هم نمود دارد: دماوندی از اوج به تدریج پایین میآید، نه با سقوط، بلکه با تسلیم؛ همانگونه که عارف از مستی به بیداری میرسد.


متن شعر آواز دلکش جناب دماوندی
طمع مدار وصالي که بي فِراق بُوَد
هر آيينه پس هر مستي خمار آيد
آواز دلکش جناب دماوندی؛ از ضبط مکانیکی تا تکنولوژی الکتریکی
ضبط آواز دلکش با فناوری الکتریکی انجام شد؛ همان فناوری جدیدی که در اواخر دهه ۱۹۲۰ میلادی در اروپا رواج یافت و برای نخستین بار به ایران راه پیدا کرده بود. در این روش، میکروفون و تقویت کننده جای شیپور مکانیکی قدیمی را میگرفتند و صدا با دقت بسیار بیشتری بر روی صفحه ثبت می شد. به همین دلیل، در ضبط آواز دلکش جناب دماوندی میتوان جزییات و ظرافتهایی را شنید که در صفحات قدیمیتر ناممکن بود. بنابراین صفحه دلکش دماوندی نه فقط از نظر موسیقایی، بلکه از حیث تاریخی و ثبت روند پیشرفت تکنولوژی رکورد صدا در ایران هم اثری مهم است. آواز دلکش جناب دماوندی زمانی ضبط شد که موسیقی ایران از جهان مکانیکی به دنیای الکتریکی قدم برمی داشت؛ از اجرا در برابر یک شیپور تا آواز مقابل میکروفون.
صفحه گرامافون دلکش؛ تلاشی برای احیای میراث گذشتگانمان
بسیاری از صفحات دوره دوم ضبط دماوندی در طول دههها از میان رفتهاند. جنگها، تغییرات سیاسی و بیتوجهی به آرشیوها باعث شد که تنها بخشی از آثار او سالم بمانند. از مجموعه کامل ضبطهای ۱۳۰۷، تاکنون تنها دوازده صفحه گرامافون شناسایی شده که آواز دلکش یکی از کمیابترین آنهاست. بازسازی این آثار، حاصل سالها تلاش پژوهشگران و خانواده اوست. در این میان، کیان فلاحی، نتیجه جناب دماوندی با گردآوری و پالایش صوتی آثار پدرپدربزرگش، سهم بزرگی در احیای میراث خانوادگی خود داشته است. او با دقتی زیاد، صفحات پراکنده را از مجموعههای خصوصی و بازارهای بینالمللی به آرشیو قدیمی خانوادگی افزود، صداها را از نویز و خش پاک کرد و زمینه شنیده شدن دوباره شان را فراهم آورد. به لطف این بازسازیها، امروز میتوان آواز دلکش جناب دماوندی را به عنوان اثری تاریخی و تجربهای زنده شنید.
دهه ها پس از ضبط صفحه گرامافون دلکش، هنوز میتوان پژواک آن را در گوش نسلهای بعد شنید. بسیاری از خوانندگان مکتب دماوندی از لحن، مکث و جملهسازی او الهام گرفته اند. در برخی اجراهای معاصر ماهور و دلکش نیز میتوان ردّی از بیان آوازی او یافت؛ بیانی که میان تغزل و تفکر در نوسان است و شاید همین است راز ماندگاری آن. جناب دماوندی در صفحه دلکش، زمان را متوقف میکند. صدایش نه متعلق به سال ۱۳۰۷ و نه حتی امروزست؛ بلکه مانند پژواکی جاودان از روح موسیقی ایرانی سیال و آزاد در فضا می پیچد. همچون آوازی که در کوهپایه های البرز خوانده می شود و تا مدت ها پژواکش، از دشت لاله های واژگون تا سنگواره های تاریخی آن ناحیه، از آتشکده های زرتشتیان تا بناهای تاریخی عصر سلجوقیان دست به دست می شود. صفحه گرامافون آواز دلکش جناب دماوندی سندیست از پایداری زیبایی در برابر فراموشی؛ نشانه ای از اینکه در دل هر فراق، وصالی نهفته است، وصالی از جنس بیداری، روشنایی و ماندگاری.