آواز ماهور جناب دماوندی ضبط 1307
بیستمین اثر ضبط شده محمد فلاحی، مشهور به جناب دماوندی
در روز نخست ضبط، جناب دماوندی غزلی از سعدی شیرازی را در دستگاه ماهور خواند؛ آوازی که بعدها به عنوان بیستمین اثر ضبطشده محمد فلاحی و نخستین صفحه از دوره دوم آثارش شناخته شد. این اثر نه تنها از نظر تاریخی جایگاه ویژهای دارد، بلکه به لحاظ زیباییشناسی و تکنیکی نیز یکی از برجستهترین نمونههای تلفیق شعر کلاسیک فارسی با بیان آوازی سنتی محسوب میشود. ابیاتی که خواننده برای اجرای این قطعه انتخاب کرد، از میان غزلیات عاشقانه سعدی است؛ اما در لایههای زیرین خود، نوعی حس دوری، حسرت و جستجوی وصال معنوی را نیز دربر دارد.
جناب دماوندی، که در تمام عمر هنریاش میان سنت عرفانی موسیقی و بیان عاشقانه شعر فارسی پیوندی عمیق برقرار کرده بود، در اجرای این شعر، فاصله میان عشق انسانی و تمنای روحانی را در دستگاه ماهور به زیبایی آشکار ساخته است. باید در نظر داشت که آثار ضبط شده از این خواننده حدود شانزده سال پس از ضبط آثارش در سال 1291 خورشیدی انجام شده و بنابراین تغییر در فرم صدا و چگونگی اجرای آوازها علاوه بر اینکه متاثر از اختراع جدید آن دوره، یعنی دستگاه ضبط برقی باشد، به دلیل گذر زمان و افزایش سن و تجربه خواننده نیز می باشد.
آواز ماهور جناب دماوندی؛ بازگشت به استدیو ضبط پس از شانزده سال
زمستان سال ۱۳۰۷ خورشیدی، نقطه عطفی در تاریخ موسیقی آوازی ایران و فصل تازهای در کارنامه هنری محمد فلاحی، مشهور به جناب دماوندی بود؛ خوانندهای که صدایش در گذر از دو دوره قاجار و پهلوی، روایتگر پژواک موسیقی اصیل ایرانی بود. در آن سال تجارتخانه عَزرا میرحکاک، تاجر نامدار کلیمی و از نمایندگان فعال کمپانیهای صوتی در خاورمیانه، امتیاز نمایندگی کمپانی هیزمَستِر وُیس در شهرهای بغداد، بصره و تهران را به شاخهای دیگر از فعالیتهای خود واگذار کرد تا مقدمات ضبط و انتشار سری تازهای از آثار خوانندگان ایرانی فراهم شود.
میرحکاک که پیشتر در تجارت دستگاه های مختلف و صفحات گرامافون موسیقی اروپایی نقش مهمی داشت، در این مقطع تصمیم گرفته بود تا با همکاری شاخهای از شرکت پُلیفون رکورد، به ضبط مجموعهای از آثار موسیقیدانان و خوانندگان ایرانی بپردازد. این تصمیم در زمانی اتخاذ شد که ایران در حال تجربه یکی از مهمترین تحولات فنی در عرصه صدا بود: گذار از ضبط مکانیکی به ضبط الکتریکی. فناوری تازهای که با استفاده از ادوات برقی، دقت و وضوح صدا را چند برابر میکرد و امکان ثبت جزئیات صوتی و ظرایف آوازی را فراهم می آورد. در نتیجه، صدابرداران و مهندسان پُلیفون رکورد از اروپا به ایران آمدند تا در تهران و برخی شهرهای دیگر، از چهرههایی چون قمرالملوک وزیری، علیاصغر کردستانی، مسیو هایک، طیوری، سنجرانی، نیره اعظم رومی و نیز از جناب دماوندی، آثار تازهای ضبط کنند. محل ضبط در خیابان چراغبرق، در استودیوی تجارتخانهی عزرا میرحکاک واقع بود؛ جایی که با امکانات تازهی فنی تجهیز شده بود و از نخستین نقاطی محسوب میشد که فناوری ضبط الکتریکی در ایران به کار گرفته شد.
برای جناب دماوندی، این تجربه تنها یک بازگشت هنری نبود؛ بلکه نوعی تجدید عهد با موسیقی ایرانی پس از سالها سکوت به حساب می آمد. او که در زمان ضبط نخستین صفحاتش توسط نمایندگان شرکت گرامافون رکورد در دوره قاجار، جوانی پرشور بود، اکنون در سن ۵۶ سالگی بار دیگر در برابر میکروفون قرار میگرفت تا صدایی را ثبت کند که پخته، آرام و آگاه تر بود. بدین ترتیب، سری دوم ضبط آثار جناب دماوندی، پس از شانزده سال فاصله از نخستین دوره ضبط او آغاز شد.
در این مرحله، استاد دماوندی تصمیم گرفت حدود ده قطعه را با همراهی دو برادر نوازنده و آهنگساز نامدار، مرتضیخان نیداوود (تار) و موسیخان نیداوود (ویولن)، اجرا کند. صفحات حاصل از این همکاری، با برچسب هایی زردرنگ منتشر شدند؛ نشانهای که بعدها در میان مجموعهداران، بهعنوان یکی از دورههای کمیاب و ارزشمند تاریخ ضبط در ایران شناخته شد.
ماهور، به عنوان یکی از دستگاههای شاد و باشکوه موسیقی ایرانی، معمولاً برای بیان حالات آرامش بخش، امید و دلدادگی به کار میرود. اما جناب دماوندی با درک عمیق خود از مفهوم شعر، این دستگاه را نه در وجه ظاهراً شاد آن، بلکه در قالبی پر از احساس عمیق تفسیر کرد. تحریرهای دقیق، وقفگذاریهای آگاهانه و تنفسهای سنجیده او در میان ابیات، نشان میدهد که استاد دماوندی نه فقط خوانندهای صاحب صدا، بلکه مفسرِ شعر متبهری نیز بوده است.
کیفیت صوتی این ضبط نسبت به آثار پیشین او در دوره مکانیکی تفاوتی چشمگیر داشت. در صفحات ضبط شده پیش از ۱۳۰۷، صداها غالباً خشک و محدود بودند و در اثر چرخش سوزن روی صفحه، بسیاری از جزئیات از بین میرفت. اما در ضبط الکتریکی، طنین طبیعی صدای دماوندی، انعکاس اتاق ضبط و حتی لرزش جزئی سیمهای تار مرتضیخان نیداوود قابل شنیدن است. همین ویژگی، به شنونده امروز امکان میدهد که نه صرفاً یک صفحه قدیمی، بلکه حضور زنده یک اجرا را تجربه کند.
از نظر زمانی، اجرای آواز ماهور در میانه تحولات بزرگ موسیقی ایرانی نیز قرار دارد. در همان سالها، قمرالملوک وزیری نخستین کنسرتهای خود را در سالن گراند هتل تهران برگزار میکرد، و مرتضیخان نیداوود در حال تدوین گوشهها و قطعات تازه برای آموزش موسیقی ایرانی بود. در این میان، صدای دماوندی همچون پلی میان دو جهان عمل میکرد: از سویی، ادامه دهنده سنت آوازی قاجار و از سویی دیگر، پیش زمینه ای برای شکلگیری موسیقی شهری در دوره پهلوی.
هنرمندانی که در ضبط آواز ماهور جناب دماوندی در سال 1307 شرکت داشتند

موسی خان نی داوود
نوازنده ویولن

مرتضی خان نی داوود
نوازنده تار

جناب دماوندی
خواننده
صفحه گرامافون ماهور جناب دماوندی؛ از خاندان فراهانی تا نی داوود
یکی از نکات مهم ضبط آواز ماهور جناب دماوندی، همراهی برادران نیداوود با او می باشد؛ دو هنرمندی که نقش تعیینکننده ای در مسیر تکامل موسیقی دستگاهی ایران داشتند. مرتضیخان، نوازنده تار و آهنگساز برجسته، با تکیه بر دانش دقیق خود از ردیف و ذوق آهنگسازی، چنان در کنار جناب دماوندی مینوازد که ساز او نه تنها نقش ایجاد زمینه را برای آواز ایفا می کند، بلکه در لحظاتی به گفتگویی موسیقایی با خواننده بدل میشود. موسیخان نیداوود، برادر کوچکتر، با ویولن خود با دقتی شاعرانه فضا را رنگآمیزی میکند. تکرار این همکاری با نسل شاگردان میرزاها، یعنی همکاری جناب دماوندی با چند نسل مهم از نوازندگان تراز اول موسیقی سنتی ایران. هنرمندی که با نسل میرزا حسینقلی خان فراهانی و میرزا حسین خان اسماعیل زاده صفحه پر کرد و مسیر هنری اش را حتی با خاندان نی داوود ادامه داد.
در آغاز این قطعه، تار در گوشه درآمد ماهور چند میزان کوتاه مینوازد تا فضا را برای ورود آواز آماده کند. دماوندی با فاصلهای کوتاه وارد میشود، اما نخستین جمله او، برخلاف انتظار، با حالت پرسشی و تحریری زیبا آغاز میشود. او از همان بیت نخست، ساختار شعر را به ساختار موسیقایی تبدیل میکند: « مرا چو آرزوی روی آن نگار آید » با اوجی تدریجی همراه است که در پایان مصرع، در نقطه تحریر بسته می شود. این رویکرد نشان از فهم ژرف او از ارتباط میان شعر و موسیقی دارد. در ادامه، تار مرتضیخان بهصورت ظریف پاسخ آواز را میدهد و با ویولن موسیخان در یک گفتوگوی چندلایه وارد میشود. این هماهنگی، نمونهای از شکلگیری نخستین الگوهای آنسمبل ایرانی در ضبطهای استودیویی است؛ الگویی که بعدها توسط دیگران گسترش یافت.
از نظر فنی، ضبط الکتریکی در این اثر امکان میدهد تا هر سه صدای تار، ویولن و آواز، با وضوحی قابل توجه ثبت شوند. در نتیجه، شنونده امروزی میتواند برای نخستین بار، ساختار میکروتنال موسیقی ایرانی را در اثری از آن دوران به روشنی درک کند. حتی لرزش جزئی سیم های تار در هنگام مضراب و یا نوسان نفس استاد دماوندی در انتهای هر تحریر، بهصورت طبیعی در صفحه باقی مانده است. اما شاید مهمتر از جنبه فنی، کیفیت احساسی و بیان درونی اثر باشد. جناب دماوندی در اجرای این آواز، نه تنها به ظرافت شعر توجه دارد، بلکه در هر جمله نوعی گفتگوی درونی با خود برقرار میکند. او شعر سعدی را از حالت روایی به تجربهای شخصی تبدیل کرده است؛ گویی سالها دوری و دگرگونی زمان، در صدایش رسوب کرده و اکنون در قالب نغمه بیرون میتراود. این ویژگی را میتوان نتیجه همان شانزده سال فاصله میان دو دوره ضبط او دانست، فاصلهای که نه فقط در تاریخ، بلکه در روح هنرمند نیز معنا یافته است.
متن آواز ماهور جناب دماوندی
مَرا چو آرزويِ رويِ آن نِگار آيد
چو بُلبُلَم هوسِ ناله هايِ زار آيد
مَرا زمانه زِ ياران به منزلي انداخت
که راضيَم به نسيمي کَز آن ديار آيد
یک قرن آواز ایرانی، از صفحه ماهور جناب دماوندی تا امروز
دهه ها پس از ضبط این صفحات آوازی، بسیاری از آثار دوره دوم جناب دماوندی در طول زمان، جنگها و ناملایمات دوران از میان رفتند. از مجموعه کامل آن ضبطها، تاکنون تنها دوازده صفحه گرامافون شناسایی شده است. این عدد، حاصل سالها پژوهش، جستجو در مجموعههای خصوصی و بررسی اسناد خانوادگی می باشد. همانگونه که کیان فلاحی، نتیجه دماوندی و پژوهشگر معاصر موسیقی ایران اشاره کرده، بینظمی و پراکندگی در ثبت آثار آن زمان، که برخلاف ضبطهای رسمی دوره قاجار توسط تیم ایرانی انجام میشد، باعث گردیده که تصویر کاملی از آثار ۱۳۰۷ در دست نباشد. با این حال، همین دوازده صفحه، بخشی از تاریخ شفاهی و صوتی ایران را در خود حفظ کردهاند؛ بخشی که نه تنها یادآور یک صدای تاریخی، بلکه گواهی از تحول تکنولوژیک و فرهنگی ایران در آغاز قرن چهاردهم خورشیدی است.
در سالهای اخیر، کیان فلاحی با گردآوری این آثار از آرشیو خانوادگی و پالایش دقیق صوتی آنها، تلاش کرده تا آوازهای پدرپدربزرگش را از میان غبار زمانه بیرون آورد. او با دکلمه اشعار و بیان توضیحاتی در ابتدا و انتهای هر قطعه، مخاطب امروز را با زمینه تاریخی و محتوایی هر اثر آشنا میکند. این تحقیقات و بازسازی صداهای قدیمی، در حقیقت ادامه همان رسالت فرهنگی جناب دماوندی است: پاسداری از موسیقی ایرانی به عنوان میراثی زنده، نه صرفاً یادگاری کهنه و تاریخی.
اگر چه نمیتوان با قطعیت گفت تمام آثار ضبط شده جناب دماوندی در آن دوره فقط محدود به این صفحات بوده، اما همان معدود نمونههای باقیمانده برای شناخت مسیر تحولات آواز ایرانی کفایت میکنند. از خلال آنها میتوان دید که چگونه سنت آوازی اواخر قاجار در مواجهه با جهان مدرن، چهرهای تازه یافت؛ چگونه شعر فارسی، از مجالس خصوصی به استودیوهای ضبط راه یافت؛ و چگونه هنرمندی چون محمد فلاحی، با صدای خود، پلی میان گذشته و آینده ساخت.
امروز، وقتی صدای او در دستگاه ماهور طنین میافکند، گویی زمان متوقف میشود. تحریرهایش، همچون پرندگان کوچک حافظه، از صفحه گرامافون به سوی اکنون پر میکشند و یادمان میآورند که موسیقی، فراتر از زمان است. آواز ماهور جناب دماوندی، تنها یک اثر صوتی نیست؛ سندیست از تداوم فرهنگی یک ملت در برابر فراموشی.
با مرور آواز ماهور جناب دماوندی و مجموعه ضبطهای سال ۱۳۰۷، درمییابیم که این موسیقیدان نه فقط خوانندهای خوشصدا، بلکه هنرمندی اندیشمند بوده است. استادی که در لحظهای حساس از تاریخ، میان سنت و مدرنیته ایستاد. او صدای خود را نه بهعنوان وسیلهای برای نمایش، بلکه در مقام ابزاری برای انتقال معنای عمیق ادبیات پارسی به کار گرفت. آواز ماهور جناب دماوندی شاهدی بر همین معناست: پیوند جاودان ادبیات و آواز ایرانی، اندیشه و احساس، گذشته و امروز…