شیخ حسین دماوندی
جناب دماوندی فرزند شیخ محمد علی دماوندی (میرزای معلم) و نوه شیخ حسین دماوندی بود. بر اساس سلسله اسناد خانوادگی، او در اواخر دوره زندیه تا اوایل دوره ناصرالدین شاه قاجار، یعنی در حدود سال 1155 تا 1254 خورشیدی در دماوند زندگی می کرد.
محل زندگی شیخ حسین، خانه تاریخی خاندان دماوندی بوده و او از عالمان برجسته شهر دماوند به شمار می آمده است. اینگونه به نظر می رسد که میرزای معلم از همان دوران جوانی نزد پدرش، با خوشنویسی، شعر و ادبیات فارسی و سایر علوم آشنا گردیده و سپس برای ادامه تحصیل به تهران رفته است. در این خصوص که ارتباطی میان شیخ حسین دماوندی و دربار قاجار وجود داشته یا نه؟، در حال حاضر اطلاعات دقیقی در دسترس نیست، اما ورود زودهنگام محمدعلی دماوندی (میرزای معلم) به دربار محمدشاه قاجار که در سال 1250 قمری، برابر با 1210 خورشیدی که به تازگی بر تخت سلطنت تکیه زده بود است، این امکان را قوت می بخشد.
همچنین حضور یکی از دیپلمات های بریتانیا به نام جیمز موریه که به احتمال زیاد در زمان سلطنت فتحعلی شاه قاجار، طی سفرش به دماوند در خانه تاریخی خاندان دماوندی اقامت داشته است و بعلاوه، وجود نام مشابهی در آرشیو اسناد تاریخی خاندان دماوندی تحت عنوان، امیر شیخ محمد حسین ارجمندی که یکی از فرماندهان مهم قشون قاجار در منطقه شمال کشور، به ویژه دماوند و فیروزکوه بوده است، به این فرضیه که این فرمانده، همان پدر میرزای معلم، شیخ حسین دماوندی باشد، قدرتی دو چندان می بخشد.
در مورد نام امیر شیخ محمد حسین ارجمندی که بارها در کتاب ناسخ التواریخ، تکرار شده، می توان به صورت خلاصه چنین نقل قول کرد:
محمد حسین خان ارجمندی (فیروزکوهی)، از بزرگان مازندران و از امرای قشون قاجار در اوایل دوره سلطنت این سلسله بود، او در سال ۱۲۵۰ قمری همراه با عباسقلی خان لاریجانی و دیگر سران منطقه برای دیدار با محمد شاه قاجار به باغ نگارستان تهران رفت و با اعلام وفاداری نسبت به این سلسله، پادشاهی او را تبریک گفت. این دیدار، نمادی از حمایت سران محلی از حکومت مرکزی و نقش سیاسی مازندران در دوره قاجار را نشان می دهد.
نزدیکی فاصله فیروزکوه تا دماوند و پیوند خانوادگی عمیق میان اهالی این دو منطقه از قدیم، همچنین وجود سندی که در آن مهر و نام میرزای معلم به عنوان شاهد و کاتب صلحنامه ای مهم که مربوط به واگذاری یک قلعه، مشهور به قلعه تپه سرک واقع در حوالی دماوند، از هاشم خان دماوندی به امیر شیخ حسین ارجمندی در سال 1250 قمری دیده می شود، علت بوجود آمدن این فرضیه قابل تامل می باشد. در آن زمان، اصولاً ورود افرادی به دارالخلافه که ترک زبان نبوده اند و اساساً هیچ ارتباطی با ایل قاجار و سلطنت نوظهور آنان نداشته اند، یا امکان پذیر نبوده یا معمولاً این گونه افراد بواسطه سفارش فردی معتمد آن سلسله یا پدرانشان وارد دایره حکومت می شده اند.
بنابراین ورود میرزای معلم در عنفوان جوانی به دربار نوپای قاجار این پرسش را در طول تحقیقات برایم بوجود آورد، که با توجه به تمام استدلال های اشاره شده در بالا، آیا امیر شیخ محمد حسین ارجمندی همان شیخ حسین دماوندی که دوره حیاتشان دقیقاً یک بازه زمانی بوده است، یک نفر هستند یا دو شخصیت کاملاً متفاوت؟!
اگر با دقت به روند نامگذاری افراد این خانواده دقت کنیم، در می یابیم که نام محمد تقریباً جزیی جدایی ناپذیر از اسامی بوده و به جز در مواردی اندک، در قالب اسامی محمد حسین، محمد جعفر یا … تکرار شده است. همچنین نام “حسین” به صورت یک نسل در میان مورد استفاده قرار می گرفته است. به عنوان مثال، نام برادر بزرگتر جناب دماوندی، محمد حسین بوده و نام پدربزرگ او هم، حسین نامیده می شده است. بنابراین با بسط این الگوی نامگذاری، می توانیم به روند بررسی اسامی در نسل های قبلی هم با دقت بیشتری بپردازیم. شایان ذکرست که پدر شیخ حسین دماوندی، لطفعلی خان دماوندی نام داشته و او نیز همچون فرزندش اهل روستای احمدآباد دماوند بوده و سالیان سال در خانه پدریشان، واقع در کنار سرچشمه این روستا، سکونت می کرده است.
به قلم کیان فلاحی (نتیجه جناب دماوندی)
